از نظر من در ابتدای یک آشنایی ساده دغدغۀ شکل گرفتن رابطه میچربد به خیلی چیزها چون در آنروزها مرغ تو یک پا دارد ، ((من او را میخواهم)) به اینجای کار که میرسی هنوز وارد میدان نشده تیر خلاص را رها می کنی . قبل ازاینکه بدانی از این اشتراکِ دو نفره چه میخواهی و میخواهی کجای آن بایستی مشغولِ بده بستان عمیق عاطفی میشوی و آنقدر با تمام سادگی و بیریایی تمامِ خودت را نثار میکنی که تا ناگهان سرت را بلند کنی میبینی که بده بستانهای رابطه باهم جور نیست و درست همان وقت تو تمام می شوی !!
بعد هم تمام تقصیرها می افتد به گردنِ عشق بیچاره و تا مدتها از هرچه عشق و عاشقیست بیزار میشوی ، اصلا از هر چه مهربانی و صداقت و یکرنگی در دنیاست بیزار میشوی .
اینها را گفتم دوست من تا بگویم یک شروع آرام که لازمهاش داشتن آگاهیِ کامل از خودت و خواسته هایت در رابطه است قطعا نتیجۀ بهتری در روزهای پیش رویت خواهد گذاشت !!
((همــــــین))...
من درگیر اون «همین» توی اخر های هر دو پست شدم!
هر سه پست :)
ی نوع امضاس برای هر پست ؛)
گاهی هم خواسته ها زیاده،برای همین رابطه به بن بست میرسه
اگه بدونی از رابطه ات چی میخوای.آدم درست انتخاب میکنی ک اینجوری بالطبع به بن بست نمیخوری.:)
دقیقا همینطوره که گفتی...به نظرم ازین بهتر نمیشد توصیف کرد... :)
آگاهی کامل از خودمون و خواسته هامون ! این خیلی مهمه ولی متاسفانه هیچ وقت بهش توجه نمیکنیم...
قبل به وجود اومدن رابطه بهش توجه داریم.ولی به قول معروف عشق آدم کور میکنه.